مجمع جهانی اقتصاد در گزارشی نوشت واژه جهانیسازی معناهای متعددی برای افراد مختلف دارد و در مباحثی که در مورد سیاستهای اجتماعی و اشتغال صورت میگیرد، به اصطلاحی بدون کاربرد تبدیل شده است. به گفته تحلیلگر مجمع جهانی اقتصاد، وقت آن رسیده که این واژه را کنار بگذاریم.
جهانیسازی قبلا و در یک فضای تاریخی گسترده، به عنوان پدیدهای جدید، کاربرد خوبی داشت. از این لحاظ، بشر از وقتی پا روی کره زمین گذاشت، به دنبال جهانیسازی بوده است. به طور حتم، سرعت و پیچیدگی تغییر اخیرا به قدری زیاد شده که دلیل نارضایتی از بسیاری از سیاستها را توجیه میکند؛ سیاستهایی مثل تجارت آزاد، محیط قانونی برای کسبوکار و انگیزههای قوی برای بنگاههای خصوصی.
استیون ویسمن، معاون نشر و ارتباطات موسسه اقتصاد بینالملل پترسون، در کتاب مهم خود برخی از تنشهای اقتصادی ناشی از یکپارچگی تجاری بیشتر در دنیا را کشف کرده و البته در نهایت پروندهای اخلاقی برای مزیتهای کلی چنین سیاستهایی پیدا کرده است.
به هر حال، ویزمن و دیگر کارشناسان اذعان میکنند که هر چقدر بگوییم کمک به نیروی کاری که از توافقهای تجاری گذشته آسیب دیده میتواند در کیفیت اشتغال تحول ایجاد کند، اما این گفتههای ما با اقدامات واقعی همخوانی ندارد.
این موضوع واکنشهای شدید علیه تجارت جهانی را توجیه میکند و این حس قوی را در میان اقتصاددانان تقویت کرده که «تعدیل تجاری» کافی نیست. در عوض، سیستمی جامعتر برای بازآموزی، محرکهای کسبوکار و شاید حتی کمک مالی مستقیم به درمان ناملایمات تاثیرگذار بر اقتصاد جهانی لازم است. بسیاری معتقدند این ناملایمات با افزایش اتوماتیکسازی بسیاری از کارها بر کارگران تاثیرات منفی بیشتری میگذارد.
باید به این نارضایتی گسترده اضافه کرد که طبق تحقیق برانکو میلانوویچ، اقتصاددان دانشگاه سیتی نیویورک، کارگران ساکن در کشورهای ثروتمند که درآمد پایین یا متوسط دارند، در دهههای گذشته از نظر استاندارد زندگی شرایط مطلوبی نداشتهاند. افراد وقتی حس میکنند از نظام اقتصادی ضربه خوردهاند و اقتصاد برای آنها کارایی ندارد، رضایت عمومی خود را از دست میدهند.
بنابراین اگر جهانیسازی به کلمه نامناسبی تبدیل شده، چه چیزی باید جایگزین آن شود؟ شاید بتوان گفت هیچ چیز. اگر این فرآیند آنقدر بدیهی است، چه لزومی دارد که هر از گاهی مورد بحث قرار بگیرد؟
به طور مشخص، بحث جهانیسازی فراتر از افزایش یکپارچگی اقتصادی در میان کشورها است؛ یعنی دنیایی که مردم بخواهند در آن زندگی کنند و دولتها با همه انواع مسائل اجتماعی مثل سیاستهای بازار کار، شبکههای امنیت اجتماعی، مهاجرت و بسیاری موضوعات از این دست، دست به گریبان باشند. اگر این گونه باشد، شاید بهتر باشد بر سیاستهایی خاص متمرکز شویم؛ یعنی به طور خاص به جای ایدئولوژی بر دستاوردها متمرکز باشیم. ترکیبات مختلفی از دخالت بخش خصوصی و دولتی در اقتصاد کاربرد بهتری برای کشورهای مختلف دارد؛ اگرچه اغلب گفته میشود توازن سالمی بین آنها ایجاد نمیشود.
همزمان، با وجود برخی تندرویهای سیاسی بعید است که فرآیند یکپارچی بیشتر بین کشورها که به واسطه پیشرفتهای تکنولوژی ایجاد شده، در آینده نزدیک مسیر برعکسی را بپیماید.
نظر شما